شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ گفتم: مادر گفت: جانم گفتم: درد دارم گفت: به جانم گفتم: گرسنه ام گفت: بخور از سهم نانم گفتم: کجا بخوابم گفت: روي چشمانم گفتم: ليوان چاي برگشت روي فرش . گفت: اي خدا ذليلت کنه بيشعور الاغ، بميري راحت شم ! :|
داشتم احساساتي ميشدم با جمله آخرش نابود شدم :D
امپراطور احساس
رتبه 0
0 برگزیده
54 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
امپراطور احساس عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top