همیشه برآنم تا دلی را نشکنم
اما وقتی به خود نگاه میکنم،
تکه تکه ام...
بسلامتے اون لحظه اے که از همه دنیا دلت گرفته...
نه کسے رو دارے باهاش دردودل کنے...
نه دلت میخواـد کسیو ناراحت کنے...
سکوت میکنے وتو دلت میگے: باشه اینم میگذره.!
ولـــے نمیگــذره..
هعــے. . . .!
♥↑چه شد اخـرقسم هایت ؟!
قسم هایی که به جانم میخوردی ...
قسم هایی که به خدای بالاسـر میخوردی ...
حالا نه من هستم نه تو !
من در راه همان خدای بالاســر ...
تو در پی جــآن جانان دگـــر ♥↑
پنجره ها کلافه اند از
سنگینی ِ نگاه منتظرم...
اگر نمی آیی
اینقدر پنجره ها را زجــــر ندهم
چشم هایم به جهنم..
زخمی در پهلویـم است..
روزگار نمک می پاشــد..
و مـن به خــود می پیچـــــم..
و همه فــــکر می کنند می رقـــصم..