از خودم خسته ام
از شمار روزهای بی حوصلگی
شب های کشدار تنهایی
از این شعر های تکراری
دچار یعنی
دو چشم داری
اما حواست چهار چشمی پی کسی است
دلگیرم
از دست خیلیا
از دست این روزا
از این که بد شدی
از اینکه بد شدم
از حس بین ما
اخر یه فیلمه
میخواستن یارو رو اعدام کنند
از بی کسی تو بغل اعدام کنندش گریه میکرد
حس میکنم
همون قدر تنهام
همیشه مهربونا
بیشترین ضربه هارو میخورن